یادباران

دل نوشته های دختری از دیار باران

فرار از زندان

نمیدونم چرا این روزها حوصله نوشتن ندارم، دوست دارم یک تغییر و تحولی به زندگیم بدم از یکنواختی خسته شدم، یادم می آد در اوایل جوانی مثلا در سالهای 19 و 20 سالگی در تنهایی های خودم همیشه به آینده فکر می کردم به رویاهای قشنگ و رنگارنگ اما حالا دیگه رویایی فکر نمی کنم در تنهایی هایم بیشتر به گذشته فکر می کنم و به واقعیتها.

 از وقتی که یادم می آد اوقات فراغتم رو با کتاب خوندن پر می کردم ، بیشتر رمان می خوندم اولین رمانی که خوندم از دافنه دوموریه بود به نام عروس زندان بعد جین ایر، بلندیهای بادگیر، بربادرفته و بینوایان و........ همیشه تمام وقایع و جزئیات رمانها رو در ذهنم مثل یک فیلم سینمایی مجسم میکردم، گاهی اوقات تا صبح بیدار می موندم تا یک کتابی رو تموم کنم. شاید بخاطر همین ادبیات انگلیسی خوندم تا بانمایشنامه ها ، رمانها و داستانها بیشتر آشنا بشم. اما مدتهاست که کتاب نمی خونم شاید بخاطر اینه که من وقتی کتاب میخونم دیگه به هیچ کاری نمی تونم برسم باید تمام حواسم رو جمع کتاب کنم ، حالا تا یک صفحه کتاب بخوام بخونم بچه ها ده بار منو صدا می زنندو من اصلا تمرکز نمی تونم داشته باشم بخاطر همین دیگه از خیر کتاب خوندن گذشتم و به فیلم دیدن رو آوردم البته اگه فیلم خوب گیربیاد خیلی خوبه.

 چند روز هست که سریال فرار از زندان رو نگاه می کنیم ، سریالی واقعا جذاب و هیجانی هست طوری که بیننده رو معتاد خودش می کنه ما تقریبا فصل اولش رو توی سه شب دیدیم و الان قسمت نهم فصل دوم هم تموم کردیم، جدا از داستان خیلی جذاب سریال، بازیگران هم واقعا قشنگ بازی می کنند بخصوص ونت ورث میلر در نقش مایکل اسکوفیلد که یک نابغه به تمام معناست،  بهتون پیشنهاد می کنم که حتما ببیند، البته شبها خواب فرارو زندان و و ماموران مخفی هم خواهید دید. موسیقی متن فیلم هم از یک ایرانی به نام رامین جوادی هست که واقعا فیلم و جذاب تر کرده.

 

+ نوشته شده در  سه شنبه ۱۳۸۸/۰۷/۲۱ساعت 9:0  توسط لیلا قریب  |