امام حسین
این روزها پسر چهار ساله ام ازمن سوالهای زیادی می پرسه، از سیاهپوش شدن شهر و مردم و عزاداری و گریه مردها و زنها، نمی دونم با چه زبونی جوابش رو بدم تا درک کنه و قبول کنه. بهش گفتم روزهای محرمه و ما برای امام حسین گریه می کنیم و سیاه می پوشیم. می پرسه برای چی گریه می کنیم؟ چی بهش بگم؟

بگم به خاطر تشنگی حسین یا برای از دست دادن نزدیکترین عزیزانش یا برای سربریده اش؟! نه! اینها نیست. حقیقت چیز دیگریست.
ما برای مظلومیت او گریه می کنیم. مظلومیتی که هنوز ادامه دارد. هنوز کمتر کسی حقیقت جهاد و شهادت حسین را درک کرده است. حسین برای رسیدن به حکومت و سلطنت نجنگید. حسین برای آزادگی و آزاد کردن انسان ها جنگید. ما برای این گریه می کنیم که او به خاطر ما شهید شد و عزیزانش را ازدست داد تابه ما درس بدهد ولی افسوس که ما هنوز خیلی از درس های او را خوب یاد نگرفته ایم.
با زبان ساده به ماهان عزیزم می گویم: مامان جان امام حسین یک انسان خیلی خوب بود که با آدم بدا جنگید و آدم بدا، اون و بچه هاشو و دوستاشو کشتند. می پرسه برای چی؟ می گم امام حسین به آدم بدا که اسم یکیشون یزیده میگه به مردم دروغ نگید، ظلم نکنید، فریبشون ندید و حرف های خدا و بابا بزرگمو به خاطر خودتون عوض نکنید و چون امام حسین راست می گفت و مردم حرفهاشو قبول داشتند، آدم بدا ترسیدند وامام حسین رو کشتند.
حرفای زیادی دارم که بگم اما نمی دونم با چه زبونی بگم تا درک کنه.
حرفام که تموم میشه، به من می گه "من امام حسین رو خیلی دوست دارم."